یک تیم ملی ورزشی را تصور کنید که در جریان برگزاری یک تورنمنت، از ۱۲ بازی در ۱۰ بازی شکست میخورد و حتی در برابر تیمهای ضعیفی مثل کوبا هم کم میآورد (مثل تیم ملی والیبال ایران در رقابتهای جهانی سال ۲۰۲۳)، اما مربیان و مدیران و بازیکنان همچنان خود را برترین یا در میان چهار قدرت برتر ببینند و انتظار داشته باشند که رسانهها و مردم و ورزشکاران باسابقه چنین تصوری از آنها داشته باشند. شکستها را نیز به توطئه صهیونیسم و امپریالیسم یا عوامل آنها در داخل، یا تقلب تیمها و داوران نسبت بدهند. با وجود این شکستها نیز مدیران و مربیان از افول عنقریب و بهزودی زودِ تیمهای قدرتمند، عشق هواداران آنها به تیم شکستخورده، و باز ماندن دهان همه برای طرفداری از خود سخن بگویند. این عینا حکایت جمهوری اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه است.
نظام تبلیغاتی جمهوری اسلامی چهار دهه است که بهجای فراهم کردن رفاه و آزادی و عدالت و کرامت و پیشرفت و سربلندی برای شهروندان و فراهمکردن زمینههای غرور و همبستگی ملی، امنیت و نفوذ و قدرت نظامی پوشالی به مردم ایران میفروشد. بهصراحت میگویند اگر تورم ۷۰ درصدی و عدم اشتغال ۵۵ درصدی و فقر و فلاکت و بیاعتباری بینالمللی و کشتار و شکنجه و حقارت و ناکارآمدی و فساد حکومتی دارید، حداقل امنیت دارید و داریم در منطقه نفوذمان را بسط میدهیم: «چهار پایتخت زیر نفوذ ماست» و «آمریکاییها در خلیج فارس به زبان فارسی با ما صحبت میکنند».
حوزههای باخت ملی
دولتها، اعم از دموکراتیک یا استبدادی، برای پیشیگرفتن در رقابتهای راهبردی در هر منطقه تلاش میکنند با پیشیگرفتن در استفاده از منابع مشترک، تقویت زیرساختها، گرهزدن منافع متقابل، بهرهگیری از مزیتهای نسبی، داشتن دست بالاتر در تجارت، فراهمآوردن قدرت نرم بیشتر مثل نفوذ فرهنگی و رسانهای، بالابردن هزینه دیگر رقیبان در نقض پیمانهای دو یا چندجانبه و رو نکردن همه کارتها، یارگیری و داشتن همپیمانان راهبردی که از رقیبان در هر صورت حمایت نمیکنند، و نشاندادن تعهد به مسئولیتهای حکومتی (مثل محافظت از سفارتخانههای خارجی)، قدرت خویش را تحکیم کنند.
اما تمرکز بر دشمنی با اسرائیل و آمریکا (بهطور کلی غرب)، تروریسم، یاغیگری، و گسترشطلبی منطقهای موجب شده است که در همه رقابتهای منطقهای، حقوق مردم ایران و اقتدار ملی از کف برود: از منابع زیر دریا (منابع مشترک گازی در پارس جنوبی با قطر و در آرش/الدوره با کویت و عربستان سعودی) و مرزهای خشکی (میدانهای نفتی آزادگان و یادآوران که با عراق مشترک است) تا ظرفیتهای تجاری (دست بالای ترکیه و امارات متحده عربی)، و از سرزمینهای مورد اختلاف (جزایر سهگانه با امارات متحده عربی) تا آبهای مشترک (هیرمند با افغانستان). بیعرضگی ایران در محافظت از سفارتخانه کوچک جمهوری آذربایجان در تهران عملا موجب بستهشدن آن شده است.
ایران امروزه در هیچ حوزهای از مزیت نسبی در منطقه برخوردار نیست. در کشاورزی و صنعت و گردشگری، ترکیه جلودار است. در بازار مسافرت هوایی، قطر و امارات متحده عربی و ترکیه جلودارند. در بازار جهانی نفت، حتی عراق هم دارد ایران را پشت سر میگذارد. در حوزه آموزش عالی، دانشجویان ایرانی دارند فوجفوج کشور را ترک میکنند و داوطلبان کنکور در سال ۱۴۰۲ نسبت به سال قبل ۲۵درصد کاهش یافته است و صندلیهای خالی را میخواهند نذر حشد الشعبی کنند. در فناوریهای نوین، امارات متحده عربی و عربستان سعودی پیشتازند. در دیپلماسی، قطر و عمان و ترکیه فعالاند. حتی در بازار مواد مخدر صنعتی هم سوریه دارد از برادران قاچاقچی جمهوری اسلامی پیشی میگیرد.
سیاست نگاه به شرق (مثل ارسال پهپاد به روسیه در جنگ علیه اوکراین) موجب گذاشتن تخممرغهای کشور در سبدی سست و بیبنیان شده است. مقامهای جمهوری اسلامی در حالی پیرو سیاستهای چین و روسیه شدهاند و مدام برای آمریکا و اسرائیل رجزخوانی میکنند که در منطقه درحال باختن رقابت در همه حوزههای قدرت نرم و دیپلماسیاند. حتی بدون تحریم نیز این منابع از کف مردم ایران میرفت، چون تمرکز و اولویت حکومت در مقابله با اسرائیل و رجزخوانی برای آمریکاست و نه در ارتقای معیشت و رفاه مردم ایران. کاهش تنش با عربستان سعودی نیز با اشاره چین و در جهت تامین منافع آن صورت گرفت.
قدرت جمهوری اسلامی ایران چنان لرزان است که گروه تروریستی طالبان، که تازه در افغانستان مستقر شده است و در کشتن سربازان آمریکایی و دختران مدرسهای افغان مورد حمایت جمهوری اسلامی بود، تهدیدهای سران جمهوری اسلامی را نادیده میگیرد و به پشیزی نمیخرد. حسن کاظمی قمی، سفیر و نماینده ویژه رئیسجمهوری برای افغانستان، ۱۸ ژوئن (۲۸ خرداد) در برنامه تلویزیونی حکومتی «صف اول» گفته بود طالبان توافق کردهاند تا کمتر از ۱۵ روز آینده به تیم فنی ایران اجازه بازدید از سد کجکی را بدهند. دو هفته از پایان زمان تعیینشده میگذرد و هنوز به تیم فنی ایران اجازه این بازدید داده نشده است.
راهزنی در کرمان و معلقشدن مالکیت جزایر سهگانه در مسکو
در تیر ۱۴۰۲، دو رخداد در تقابل مستقیم با روایت حکومتی «امنیت و نفوذ» قرار گرفت. اولی راهزنی در جادهای در کرمان بود که یک اتوبوس را متوقف و اموال مسافران را غارت کردند، کاری که قبل از دوران تحکیم قدرت رضاشاه در ایران انجام میشد. در ایرانشهر نیز در همین ماه اتفاق مشابهی رخ داد. امنیت در سطح شهرها نیز با دزدیدن جوانان و تحویل دادن جسد لتوپارشده آنان به خانواده، یا مزاحمت دائمی برای زنان شجاع بیحجاب، یکی گرفته شده است!
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
رخداد دوم صدور بیانیه مشترک وزیران امور خارجه روسیه و شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس در روسیه بود. این وزیران بر حمایت از همه تلاشهای صلحآمیز، از جمله ابتکار امارات متحده عربی و تلاشهای آن کشور برای دستیابی به راهحلی مسالمتآمیز در موضوع جزایر سهگانه تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی از طریق مذاکره دوجانبه با دیوان بینالمللی دادگستری، تاکید کردند. پیش از این نیز چین، دیگر شریک «راهبردی» و بلندمدت جمهوری اسلامی در باب اختلافهای ارضی ایران، به نفع کشورهای رقیب و همسایه این کشور موضعگیری کرده بود. بدین ترتیب، دو عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد تمامیت ارضی ایران را زیر علامت سوال بردهاند.
چهرههای «قدرت بلامنازع منطقه»
قدرت منطقهای جمهوری اسلامی ایران در استخدام مزدور و درست کردن میلیشیا در چند کشور عربی، موشکپرانی به تاسیسات نفتی عربستان، گروگانگیری شهروندان اروپایی، توقیف نفتکش در آبهای جنوبی کشور، و ارسال موشک و پهپاد به نایبان نظام و جنگافروزانی مثل پوتین خلاصه میشود. مردم ایران از این بسط حیطه نفوذ، غیر از دریافت غذا در برابر فروش گاز یا خرجکردن درآمد نفت با اجازه چین و در نتیجه، فقیرتر شدن، هیچ عایدی دیگری نداشتهاند. تخمینها حاکی از صرف سالانه حدود ۳۰میلیارد دلار برای جنگ و تشکیل و حفظ میلیشیا در سوریه، حمایت از حشد الشعبی و اداره ماشین جنگی حزبالله و حوثیها و حماس و جهاد اسلامی است (جنگ کسبوکاری گران است)، درحالیکه ۹۰درصد مردم زیر خط فقر زندگی میکنند و ۳۳درصد زیر خط فقر مطلقاند. دولت حوثیها در شرایط محاصره هیچ منبع درآمدی جز جمهوری اسلامی ایران ندارد.
هارتوپورت علیه آمریکا
سهم مردم ایران از کشورشان به رجزخوانیهای پوچ سران جمهوری اسلامی محدود شده است. هزینههایی که مردم میپردازند در خدمت تداوم رجزخوانی علیه آمریکا و اسرائیل است. به سخنان فرماندهان سپاه در این مورد نگاه کنید:
فرمانده سپاه: «امروز هیچ قدرتی یارای ایستادگی مقابل ما را ندارد.» (۱۱ خرداد ۱۴۰۲)
فرمانده سپاه: «افول آمریکا غیرقابل بازگشت است و هر آنچه که دشمنان در تصور داشتند از هم گسست و متلاشی شد.» (۱۹ فروردین ۱۴۰۲)
فرمانده سپاه: «دستهای ما باز است، قلمرو قدرت ما وسیع است، ما به همهجا دسترسی داریم... ایران اسلامی تجربه زمینزدن قدرتهای بزرگ را دارد.» (۲ بهمن ۱۴۰۱)
فرمانده سپاه : «ما یک قدرت بزرگ هستیم.» (۱۴ شهریور ۱۴۰۱)
فرمانده نیروی هوافضای سپاه: «در حوزه موشکی و پهپادی در منطقه قدرت اول و در جهان هم جزو قدرتهای برتر هستیم.» (۲۶ مهر ۱۴۰۰)
ظاهرا هرقدر موضع رژیم در منطقه و در روابط دیپلماتیک و اقتصادی و ترتیبات امنیتی در منطقه ضعیفتر میشود، مقامهای کشور بیشتر در برابر آمریکا و اسرائیل شاخوشانههای توخالی میکشند. این سخنان را بگذارید در کنار دستگاه کرونایاب (مستعان ۱۱۰)، ادعای تولید واکسن کرونا در نهادهای نظامی، و حذف و بازداشت ماموران وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه به دست موساد در داخل ایران تا متوجه شوید چقدر توخالیاند. سالی دهها میلیارد دلار و حمایت همهجانبه دستگاههای دولتی و حکومتی برای بسط قدرت در منطقه را نه به سلیمانی و قاآنی و سلامی بلکه به حسن آقای بقال یا حجرهدار خیابان آذربایجان یا بازار تهران بدهید (باید هیئتی باشد) و بعد متوجه خواهید شد که آنها همانند آن شاگرد بنا (سلیمانی) بالاخره با آن کاری خواهند کرد: از تامین خسارات حزبالله لبنان و انصارالله یمن و ارسال سلاح به حماس و جهاد اسلامی گرفته تا راهاندازی کاروان کربلا، و از جمعکردن طرفدار عراقی و سوری با دادن ماهی ۵۰۰ تا ۱۳۰۰ دلار گرفته تا ساختن مسجد و حسینیه و بارگاه در کربلا و نجف و دمشق و صنعا. اینها تنها کارهایی است که هیئتیها بلدند.